در دنیای رقابتی امروز، بسیاری از پروژهها شکست میخورند، محصولات جدید با نیازهای بازار همخوانی ندارند و منابع سازمانها به هدر میرود. ریشه بسیاری از این مشکلات یکسان است: شکاف عمیق بین ایدههای بزرگ مدیریتی و تیمهای اجرایی. تحلیل کسب و کار (Business Analysis) دقیقا همان پلی است که برای پر کردن این شکاف ساخته شده است.
احتمالاً شما هم عبارت «تحلیل کسب و کار» را در کنار «هوش تجاری (Business Intelligence)» شنیدهاید و این سوال برایتان پیش آمده که تفاوت این دو چیست؟ این مقاله یک راهنمای جامع و کاربردی است که به زبان ساده به شما میگوید تحلیل کسب و کار چیست، چرا هر سازمانی به آن نیاز دارد، چگونه متولد شد و چه آیندهای در انتظار آن است.
بر اساس تعریف موسسه بینالمللی تحلیل کسب و کار (IIBA)، تحلیل کسب و کار عبارت است از «فعالیتی که به یک سازمان امکان میدهد تا تغییرات را مدیریت کرده، نیازها را تعریف کند و راهکارهایی ارائه دهد که برای ذینفعان ارزش واقعی ایجاد میکند.»
بیایید این تعریف را سادهتر کنیم. یک تحلیلگر کسب و کار (Business Analyst) مانند یک معمار برای یک پروژه ساختمانی است. قبل از اینکه حتی یک آجر روی هم گذاشته شود، معمار نیازهای کارفرما را درک میکند، محدودیتها را میشناسد، با مهندسان صحبت میکند و در نهایت یک نقشه دقیق (Blueprint) تهیه میکند. این نقشه تضمین میکند که ساختمان نهایی همان چیزی است که همه انتظارش را داشتند.
تحلیلگر کسب و کار دقیقاً همین کار را در دنیای کسبوکار انجام میدهد. او بین مدیران، مشتریان و تیمهای فنی (مانند برنامهنویسان) قرار میگیرد تا اطمینان حاصل کند که «راهکار» نهایی (خواه یک نرمافزار جدید باشد، خواه یک فرآیند بهینهسازی شده) دقیقاً «نیاز» اصلی کسبوکار را برطرف میکند و «ارزش» ایجاد مینماید.
سرمایهگذاری روی تحلیل کسب و کار یک هزینه اضافی نیست، بلکه یک استراتژی هوشمندانه برای جلوگیری از هزینههای گزاف در آینده است. مهمترین دلایل نیاز سازمانها به این تخصص عبارتند از:
این یکی از پرتکرارترین سوالات در این حوزه است. گرچه هر دو با داده و تحلیل سروکار دارند، اما اهداف و نگاهشان کاملاً متفاوت است.
هوش تجاری (Business Intelligence - BI) به گذشته و حال نگاه میکند. هدف اصلی BI پاسخ به این سوالات است: «چه اتفاقی افتاد؟» و «الان چه خبر است؟». هوش تجاری با استفاده از دادههای تاریخی، داشبوردها و گزارشهایی میسازد که عملکرد کسبوکار را نشان میدهد. به عبارت دیگر، BI توصیفی است.
تحلیل کسب و کار (Business Analysis - BA) به آینده مینگرد. هدف اصلی BA پاسخ به این سوالات است: «چرا این اتفاق افتاد؟» و «برای آینده چه باید بکنیم؟». تحلیل کسب و کار از دادهها برای شناسایی مشکلات، تعریف نیازمندیها و طراحی راهکارهای جدید استفاده میکند. به عبارت دیگر، BA تجویزی است.
جدول زیر این تفاوت را به خوبی نشان میدهد:
این رشته مانند هر تخصص دیگری، مسیری پرفرازونشیب را طی کرده و دائما در حال تکامل است.
ریشههای تحلیل کسب و کار به دهه ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی بازمیگردد، زمانی که سیستمهای کامپیوتری در حال ورود به سازمانها بودند. در آن زمان، نقش تحلیلگر بسیار فنی بود و به «جمعآوری نیازمندیها» برای تیمهای برنامهنویسی خلاصه میشد. فرآیندها کاملاً خطی و بر اساس متدولوژی آبشاری (Waterfall) بود: ابتدا تمام نیازمندیها مکتوب میشد، سپس طراحی و در نهایت توسعه نرمافزار انجام میگرفت. تغییر در این مدل بسیار دشوار و پرهزینه بود.
با ظهور مانیفست چابک (Agile Manifesto) در اوایل قرن ۲۱، همه چیز تغییر کرد. دیگر خبری از مستندات چند صد صفحهای و فرآیندهای خطی نبود. تحلیلگر کسب و کار از یک نقش منزوی به یک عضو کلیدی و فعال در تیمهای توسعه (مانند اسکرام و کانبان) تبدیل شد.
امروزه، تحلیلگر کسب و کار یک شریک استراتژیک است که به طور مداوم با تیم همکاری میکند تا محصولی ارزشمند به صورت تدریجی ساخته شود. مهارتهای نرم مانند ارتباطات، حل مسئله و تفکر انتقادی به اندازه دانش فنی اهمیت پیدا کردهاند و ابزارهایی مانند Jira, Confluence, و Miro به دفتر کار روزمره آنها تبدیل شدهاند.
آینده تحلیل کسب و کار هیجانانگیزتر از همیشه است. با قدرت گرفتن هوش مصنوعی (AI)، یادگیری ماشین (Machine Learning) و کلان داده (Big Data)، نقش تحلیلگر کسب و کار در حال یک تحول بزرگ دیگر است.
تحلیل کسب و کار دیگر یک نقش صرفاً فنی در دپارتمان IT نیست؛ بلکه یک تخصص حیاتی و استراتژیک است که موفقیت یا شکست یک سازمان را رقم میزند. این رشته با درک عمیق نیازها، همسو کردن پروژهها با اهداف و ایجاد پلی میان ایدهها و اجرا، به کسبوکارها کمک میکند تا در دنیای پر از تغییر امروز نه تنها زنده بمانند، بلکه شکوفا شوند. چه شما یک مدیر باشید، چه یک کارآفرین یا یک متخصص فنی، درک اصول تحلیل کسب و کار میتواند دید شما را برای همیشه تغییر دهد.