ارتباطات، سوگیری‌ها و فرهنگ سازمانی

روانشناسی محیط کار

چگونه ارتباطات و سوگیری‌ها، فرهنگ سازمانی شما را شکل می‌دهد

آیا به دنبال درک عمیق‌تر دینامیک‌های تیمی و دلایل بروز تعارض در محیط کار هستید؟ بسیاری از چالش‌های مربوط به بهره‌وری پایین و فرهنگ سازمانی سمی ریشه در فرآیندهای روانشناختی پنهانی دارند که بر ارتباطات و تصمیم‌گیری‌های روزمره ما حاکم هستند.
این تحلیل، چهار اصل کلیدی از روانشناسی صنعتی و سازمانی و مطالعات رسانه را بررسی می‌کند تا نشان دهد چگونه واقعیت جمعی در تیم شما ساخته (یا تخریب) می‌شود.

ابزار ارتباطی بر استراتژی غلبه کرده است.

۱. تأثیر ابزارهای ارتباطی بر دینامیک تیمی و تفکر استراتژیک

بنیان ارتباطات سازمانی مؤثر، فراتر از محتوای پیام‌ها، به ابزارهای مورد استفاده بستگی دارد. مارشال مک‌لوهان در نظریه معروف خود بیان می‌کند که خودِ رسانه، الگوهای فکری ما را تعیین می‌کند. ابزارهای ارتباطی صرفاً کانال انتقال اطلاعات نیستند؛ آن‌ها فرهنگ کاری تیم را تعریف می‌کنند. انتخاب بین یک پلتفرم پیام‌رسان فوری و یک ساختار مبتنی بر جلسات رسمی، مستقیماً بر تفکر استراتژیک و سرعت تصمیم‌گیری تیم تأثیر می‌گذارد.

تیمی که فرهنگ سازمانی خود را بر پایه پیام‌رسان‌های فوری مانند Slack بنا می‌کند،
به سمت یک گردش کار واکنشی و ارتباطات کوتاه‌مدت سوق داده می‌شود.
این ابزار، سرعت را بر عمق ترجیح می‌دهد و می‌تواند منجر به فرسودگی شغلی ناشی از نوتیفیکیشن‌های مداوم شود.
در مقابل، تیمی که بر جلسات ساختاریافته و ایمیل‌های دقیق متمرکز است، تفکر عمیق را تقویت می‌کند
اما ممکن است در انعطاف‌پذیری و نوآوری با چالش مواجه شود.
انتخاب ابزار، مستقیماً دینامیک تیمی و خروجی کار را مهندسی می‌کند.

اولویت‌بندی نامتوازن توسط رهبری

۲. نقش مدیریت در اولویت‌بندی و شکل‌دهی به تمرکز تیم (Agenda-Setting)

توجه کارکنان، ارزشمندترین دارایی یک سازمان است. بر اساس نظریه برجسته‌سازی (Agenda-Setting)، مدیران و رهبران با تأکید مداوم بر موضوعات خاص، مانند یک نورافکن، توجه و منابع تیم را به آن سمت هدایت می‌کنند. این فرآیند اولویت‌بندی، که در مدیریت عملکرد نقشی حیاتی دارد، مشخص می‌کند که کدام فعالیت‌ها به عنوان "کار مهم" تلقی شده و کدام‌ها نادیده گرفته شوند. این انتخاب‌ها، سنگ بنای استراتژی اجرایی سازمان هستند.

مدیری که هر جلسه را با بررسی شاخص‌های فروش آغاز می‌کند،
به طور ضمنی این پیام را به تیم می‌دهد که فروش، تنها معیار واقعی موفقیت است.
در نتیجه، تمرکز تیم از حوزه‌های حیاتی دیگر مانند رضایت مشتری، نوآوری در محصول یا توسعه فردی کارکنان منحرف می‌شود.
این سوگیری در توجه مدیریتی می‌تواند منجر به موفقیت کوتاه‌مدت در یک حوزه و شکست‌های بلندمدت در سایر حوزه‌ها شود و پایه‌های یک فرهنگ سازمانی نامتوازن را بنا نهد.

اشتباه گرفتن نقشه (داده‌ها) با سرزمین (واقعیت کسب‌وکار)

۳. خطای اندازه‌گیری: وقتی شاخص‌های عملکرد (KPI) جای اهداف واقعی را می‌گیرند

در مدیریت مدرن، ما به شدت به داده‌ها و معیارها متکی هستیم. اما به گفته ژان بودریار، این خطر وجود دارد که ما "نقشه" (یعنی داده‌ها و گزارش‌ها) را با "سرزمین" (یعنی واقعیت کسب‌وکار) اشتباه بگیریم. زمانی که ارزیابی عملکرد یک تیم صرفاً بر اساس چند شاخص کلیدی عملکرد (KPI) انجام شود، کارکنان به جای دنبال کردن اهداف واقعی سازمان، برای بهینه‌سازی آن شاخص‌ها تلاش خواهند کرد.

عملکرد یک تیم پشتیبانی با KPI "کاهش میانگین زمان مکالمه" سنجیده می‌شود.
برای رسیدن به این هدف، کارکنان پاسخ‌های سطحی می‌دهند و مشتریان را سریع‌تر رد می‌کنند.
در نتیجه، گزارش عملکرد (نقشه) عالی به نظر می‌رسد، اما وفاداری مشتری (سرزمین) به شدت آسیب می‌بیند.
این پدیده، که به آن "قانون گودهارت" نیز می‌گویند، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها در مدیریت عملکرد است و نشان می‌دهد که چگونه تمرکز بیش از حد بر معیارها می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های مخرب شود.

سوگیری تأییدی ذهنیت‌ها را قفل کرده است.

۴. سوگیری تأییدی و روانشناسی تعارض در تیم‌ها

مغز انسان برای تأیید باورهای موجود خود، اطلاعات را فیلتر می‌کند. این سوگیری شناختی که به آن سوگیری تأییدی (Confirmation Bias) می‌گویند، یکی از اصلی‌ترین دلایل بروز تعارض و شکاف ارتباطی در تیم‌ها است. وقتی یک مدیر یا همکار، دیدگاه منفی نسبت به فرد یا تیم دیگری دارد، ناخودآگاه به دنبال شواهدی برای اثبات آن دیدگاه می‌گردد و شواهد متناقض را نادیده می‌گیرد.

مدیری معتقد است تیم مهندسی کند عمل می‌کند.
به دلیل سوگیری تأییدی، او تأخیرهای کوچک از سوی این تیم را بزرگ‌نمایی کرده اما تأخیرهای بزرگ‌تر از سوی تیم‌های دیگر را نادیده می‌گیرد.
این ذهنیت، یک حلقه بازخورد منفی ایجاد می‌کند که منجر به بی‌اعتمادی، ارتباطات ناکارآمد و در نهایت ایجاد یک محیط کار سمی می‌شود.
حل تعارض در چنین شرایطی نیازمند آگاهی از این سوگیری‌های شناختی و ایجاد فرآیندهای ارتباطی شفاف برای مقابله با آن‌هاست.